سلام !!!!!!!!!!
احوال شما ؟؟؟؟؟؟؟
نمی دونید چه قدر دلم براتون تنگ شده بود ........
آخه من به خاطر تولد وبم ، یه چند وقتی بهش مرخصی داده بودم .
اونم از فرصت استفاده کرده بود و رفته بود ، تعطیلات !!!!!!!
البته با وجود این شرایط من جواب تمام کامنت هایی رو که می فرستادید ،
می دادم ......
اما قبل از اینکه دومین معرفی کتابم رو براتون بذارم ، می خواستم یه تشکر
ویژه از همه ی کسانی بکنم که تولد وبم رو تبریک گفتن .......
دست همتون درد نکنه دوستای گلم !!!
حالا بریم سراغ دومین معرفی کتاب :
کتاب این هفته یه رمان کلاسیک خیلی قشنگه .......
من خودم به شخصه 3 بار این رمان رو خوندم و کلی هم از
خوندنش لذت بردم : (( نیکلاس نیکلبی )) .
بله درست شنیدید ! ممکنه شما هم این رمان رو خونده و یا اینکه فیلمش
رو دیده باشید .........
اما در هر دو صورت من می خوام این رمان رو به طور کامل معرفی کنم ....
نیکلاس نیکلبی ، یکی از آثار زیبای نویسنده مشهور انگلیسی ؛
چارلز دیکنز می باشد که در سال های 1838 _ 1839 نوشته شد .
این رمان تصویری واقعی و تمام نما از چهره ی زشت فقر و بی عدالتی
را به خصوص در حق کودکان به نمایش می گذارد و همدلی خوانندگان
بسیاری را در سراسر جهان بر می انگیزد .
این اثر تقریبا جزو کارهای اولیه دیکنز است و می توان گفتبا اینکه
رگه هایی از خلاقیت در آن موج می زند ، طنزی گیرا و طرحی تقریبا
جذاب دارد .
چارلز دیکنز همچون اندیشمندی اصلاح طلب ، چشم بر نابسامانی های
اجتماعی نمی بندد ؛ اما شیرینی و تلخی را در هم می آمیزد و رمان
غم انگیزش را با رنگ هایی شاد تزئین می کند .
کتابی که من خوندم ترجمه ی آقای محسن سلیمانی و ویراستاری اون
رو هم خانم مژگان کلهر انجام داده بودند . چاپ اول این کتاب مربوط
میشد به سال 1388 و نشر افق هم اون رو منتشر کرده بود .
قسمتی از کتاب :
رالف نیکلبی همان طور که می رفت با خودش گفت : « واقعا که منطقی
است ! برادرم هیچ کاری برای من نکرد و من هم هیچ وقت توقعی از او نداشتم .
وقتی هم اصلا فکرش را نمی کردم مرده . حالا هم از من می خواهند از زن
گنده و سرحال و قبراقش و دخترش ( کیت ) و پسر بزرگش ( نیکلاس )
مواظبت کنم . آخر به من چه ربطی دارد ؟ من که تا حالا آنها را ندیده ام ! »
بعد در حالی که فکرش مشغول این چیزها و چیزهایی شبیه این بود ، به
طرف خیابان استراند رفت .
فصل دوم . صفحه ی 20
پ.ن : راستی نظر یادتون نره !
مخصوصا در مورد کتاب این دفعه !
منتظرتونم ............
سلام !
دیشب بعد از گذاشتن جملات طلایی ( 4 ) ،
متاسفانه کاری برام پیش اومد و نتونستم بقیه مطالبم رو براتون بذارم ……..
اما خب الان کاری ندارم وخیلی سرحالم ….
اول از همه یه معرفی کتاب براتون دارم !
اما قبل از اون میخواستم از همتون بپرسم ، موافقید هر هفته این قسمت رو مثل جملات طلایی براتون بذارم ؟؟؟
یعنی هردفعه که خواستم آپ کنم ، یه معرفی کتاب هم براتون بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من منتظر جواباتون هستم !!!!!!!!!!!
حال اولین کتاب که من خیلی از خوندنش لذت بردم :
سارا نمی دانست چرا چنین احساسی دارد ؛ زیرا امسال نیز همان کارهای پارسال را میکرد : با دوستش مری به مرکز خرید می رفت ، از بچه های خانم هاجز مراقبت می کرد و خیلی کارهای دیگر .....
با وجود این امسال همه چیز فرق کرده بود .
( تابستان قوها ) داستان دختر چهارده ساله ای است بنام " سارا گودفری " که در حال گذراندن بدترین تابستان عمرش _ البته به قول خودش _است . اما در همان حین گم شدن برادر عقب مانده اش _ چارلی _ باعث می شود ، او نگرشی نو نسبت به خود و خانواده اش پیدا کند.
درباره نویسنده :
خانم بتسی کرومر بایارس ، نویسنده ای آمریکایی تبار است که کار خود را با روزنامه نگاری آغاز کرد و تا هم اکنون کتابهای بسیاری را برای کودکان و نوجوانان به رشته ی تحریر در آورده است . از ویژگی های آثار وی پرداختن به مسائل روان شناختی نوجوانان و درک عمیق عواطف و احساسات افراد در این دوره ی سنی است .
راستی این کتاب برنده ی جایزه ی نیوبری * نیز شده است .
کتاب تابستان قوها ترجمه ی خانم پروین علیپور است و ویراستاری آن را نیز متین پدرامی بر عهده دارد . چاپ اول کتاب نیز مربوط به سال 1384 است و نشر افق نیز آن را چاپ کرده است .
* : اگه مطالبی در مورد این جایزه پیدا کردم ؛ حتما براتون میذارم.