سلامممممممممم ...............
چطورین دوس جوناییییییییییییییی گلم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امروز حوصلم سر رفته بود ، گفتم بیام یه آپی بکنم .......
ولی مونده بودم درباره ی چی ؟؟؟؟؟؟
.
.
.
یه کوشولو که فکر کردم ، تصمیم گرفتم یکی از داستانای کوتاه
قدیمیمو براتون بذارم .......
این داستانه کوتاه بامزه که اسمش( کلاغ خواننده ) است و
مربوط میشه به 23 مرداد 1385 ....!!!!!!!!
میگم که قدیمیه ...... من خیلی کوشولو بودم اون موقع .... !!!!!!!!
ولی باحاله .......
امیدوارم بخونین و نظرتونو بگین .........
پس بدویین برین بخونین !!!!!!!!!!!
فعلا بای بای !!!!!!!!
پ.ن 1 =====> دوستان لفطا بالا نظر بدین ، توی اون دایره ی
صورتی بالا سمت چپ که مربوط به این آپم هستش ......
***کلاغ خواننده : ***
چند هفته پیش که لب پنجره ی خانه اش نشسته بود ، و تلویزیون خانه روشن بود ،
آگهی را دید که گفته بود :
(( مژده !!!!!!!!! مژده !!!!!!!!!!!!!!!
برای پرندگانه عزیز ، خبری داریم !!!
تست خوانندگی برای همه !!!!!
حتی برای شما دوست عزیز !!!!!!!
برای اطلاعات بیشتر ، هرچه سریع تر به این سایت مراجعه کنید : ))
***com.الاغ=عر.www***
قاری که این آگهی را دید ، فکری به ذهنش رسید !!!!! بله !!!!!!!! او میخواست
تست خوانندگی بدهد و خواننده شود !!!!!!!
در فکر اولین کنسرت خودش بود که صدای مادرش او را از فکر در آورد :
<< قاری جان ! عزیزم برو از مغازه ی آقای دارکوب که در آخرین نقطه ی درخت
کاج است ، یک کیلو کرم درختی و 4، 5 تا قالب پنیر بخر ... >>
قاری با بی حوصلگی خرید کرد و به خانه بازگشت ...
بعد پس از 3،4 ساعت دعوا و کتک کاری با قوری - خواهر بزرگترش- بالاخره
کامپیوتر رو ازش گرفت و شروع کرد به پیدا کردن سایت نام برده ...!!!
در آخرین لحظات بالاخره آن را پیدا کرد و در تست خوانندگی
ثبت نام نمود !!!
یکی دو هفته از این ماجرا می گذشت که یک ایمیل روی صفحه ی کامپیوترش
نقش بست ...
بله .......!!!!!!!!!!!!!!!!!
قاری برای تست خوانندگی انتخاب شده بود ...
و از ذوق و شوق زیاد غش کرد و سه روز در کما به سر برد !!!!
روز چهارم که مرخص شد شروع کرد به تمرین کردن !!!!
همه ی همسایه ها از بال قاری عصبانی شده بودند و بالاخره به آقای
جغد - پلیس برکه- شکایت کردند و قرار شد قاری بیچاره 3 ماه در زندان
-قرنطینه- به سر ببرد ....!!!
وقتی که او از زندان آزاد شد ، دیگر نمیخواست خواننده شود ....
چون معلوم بود که دوباره چه بر سرش می آید ؟!!!!؟
در آخر هم خود کارگردان این مسابقه یعنی آقای عری
در تست قبول شد !!!!!!
.
.
.
تموم شد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نظر یادتون نره هااااااااااااااااا
سلام ..........
سیلام .............
السلام علیکم .........
hola ..............
hello ...................
hi ..........
chao ..........
( حال کردین به زبونای مختلف سلام کردم خدمتتون ... !!!! ؟؟؟؟ )
خب چطورین شماها ؟؟؟؟؟؟؟؟
بالاخره این ماه خرداد هم با تموم امتحاناش تمومید و تابستون اومد .......
امروزم که اوله تیره ...... و منم همون جور که قول داده بودم ، اومدم با یه آپ توپ !!!
وای خدا !!!!!!
با این گرما چیکار می کنین ؟؟؟؟؟ من خیلی از هوای گرم بدم میاد !!!!
خب حالا میخوام یه کم از خودم و کارایی که دارم انجام میدم و انجام خواهم داد بنویسم :
= اینجا رفتم در تفکرات عمیق و فلسفی ..... !!!! ( البته این قلبا نیدونم چیه ؟؟؟؟؟؟ )
= به به .... چه رفتم تو کف آهنگ گوشیدن ...... !!!!!!! ( این گلسر قرمزمه هااااااا.....!!! )
= بنده هستم در حال نوشتن داستان ....... !!!!!
= با اجازتون آبمیوه می نوشیم ... !!! البته یخ در بهشت بیشتر میدوستم ... !!!
= اینم از صبح های تابستون که خواب واقعا می چسبه .... !!!!!!!
= در حال به خود رسیدن ..... !!!!!
= اینم از لذت بخش ترین کاره زندگیم ....... ( کتاب خوندن ...... !!!!!! )
= از هفته ی دیگم که میرم کلاس ورزشی ..... !!!!!!
= اینم از وضعیت الانم ....... !!!!!!
حالا میخوام از شماها بپرسم .....
میخوام بدونم شماها این روزا چیکار می کنین ؟؟؟؟؟؟
و برای تابستونتون چه برنامه ای دارین ؟؟؟؟؟
پس منتظره برنامه های روزانتون هستم ........ !!!!!!
یادتون نره هااااااااا ........
خب دیگه ........
همتونو دوست دارم خیلی زیاد .......
حتما حتما پیشم بیاین ........
خدافظ ........
پ . ن 1 ===> الان تصمیم گرفتم به همه ی لینکام خبر بدم .......
بعد ببینم کیا هنوز منو فراموش نکردن و میان پیشم ؟؟؟!!!
پ . ن 2 ===> راستی میخوام چن تا دوست جدید پیدا کنم .......!!!
دارم دنبال وبلاگای خوشگل میگردم .....
دوست داشتین راهنماییم کنین ......