عارفانه

شعر و داستان و رمان و خاطره ...

عارفانه

شعر و داستان و رمان و خاطره ...

تولدم مبارک + وب جدیدم + قسمت چهارم داستان خودم !!!!

سلام .....سلام ........ سلام .........

حاله شما چطوره ؟؟؟؟؟؟؟؟

ای بابا ....... منم خوبم .........

به مرحمت شما .......

میدونم ........ میدونم که خیلی وقته که آپ نکردم و این واقعا

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بده ........  


اما دلیل دارم ....... یه دلیل اساسی و منطقی :

 والا یه هفته بعد از آپ قبلیم کامی جون داغون شد !!!!!

کامی جون همین کامپیوتر عزیز بنده ست ....... بله .......

تمامی برنامه های مخصوص نتش ریخت به هم و منو بدبخت کرد .........

خب .... اما اوایل آبان ماه درست شد ........

من بنده میخواستم به خاطر یه مناسبت مهم یه آپ جنجالی بذارم ،

که متاسفانه یه عالمه گرفتاری پیدا شد و نتونستم تا الان .......


حالا از همه ی اینا به کنار ..... ۲ تا خبر خوب دارم .....

بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.

.

.

۱ . گفتم میخواستم تو یه مناسبت مهم آپ بذارم که نشد.... یادتونه که ؟؟؟؟؟؟؟

خب این مناسبت تولدم بود .........

بله ..... ۳ آبان تولدم بود  ..........

ومن خیلی دوست داشتم آپ بذارم که نشد .........

اما حالا میخوام همین جا به خودم تبریک بگم :

          ****     تولدم مبارک ****


۲ . من یه وب دیگم درست کردم !!!!!!!

این وبو منو و یه سری از دوستای مدرسم برای کلاسمون درست کردیم و

من مدیرش هستم ........

اگه دوست داشتین بهش سر بزنین و نظر بدین .......

چون من و دوستام از دیدن شما در اونجا خوشحال میشیم .........

اینم آدرسش :


http://success-humanscience.blogfa.com

 

خب دیگه ........

میدونم منتظر قسمت چهارم داستانمم هستین ........

پس فعلا خدافظ تا آپ جدید به زودی زود ....

خدافظ ........

داستان مثل همیشه تو ادامه مطلبه ........

یادتون نره هاااااااااا ........



ادامه مطلب ...