عارفانه

شعر و داستان و رمان و خاطره ...

عارفانه

شعر و داستان و رمان و خاطره ...

خبر نامه + نظر سنجی + قسمت اول داستان خودم !!!!

سلام .....  سلام ......  سلام ........ 

حال شما ؟؟؟؟؟؟؟ 

احوال شما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

دیدم حوصله ام سر رفته ، گفتم دوباره آپ کنم . 

اونم با یه آپ جنجالی ...... 

 

قبل از شروع آپم ، میخواستم یه نکته رو بگم اونم اینکه حتما تو  

خبرنامه ای که جدیدا تو وبم قرار دادم ، ثبت نام کنید تا هر  

وقت که من آپ کردم شما رو خبر کنم ......  

پس یادتون نره ..... 

 

چیز بعدیه هم که میخوام بگم یه حالت نظر سنجی داره ... 

آخه چند وقته اون دو تا مطلب قبلی یعنی : 

( معرفی کتاب و جملات طلایی ) رو دیگه نذاشتم . 

الانم که تقریبا یه هفته تا مدرسه ها مونده . می خواستم بدونم  

شما کدوم یک رو بیشتر دوست دارید ؟؟؟؟؟؟؟ 

 

یعنی از این به بعد با معرفی کتاب آپ کنم یا با جملات طلایی ؟؟؟؟؟ 

برای من هیچ فرقی نمیکنه .... ولی نظر شما برام خیلی مهمه .... 

پس هر چه سریع تر بهم بگین ..... 

 

وووووووووووااااااااااااایییییییییییییییییی ........ 

چه قدر من حرف زدم !!!!!! 

ببخشید ......  

حالا هم نوبتیم باشه ، نوبت آپمه : 

متنی که در زیر میبینید یکی از ( داستانای خودمه ..... ) 

من خیلی این داستانمو دوست دارم . 

توی دفترم حدودا  ۹ صفحه است و من هر دفعه چند خطیشو  

براتون میذارم که از خوندنش خسته نشید .......... 

اینم  از شروع داستان : 

 

روز شنبه بود . 

دانشجویان دانشگاه تهران در حیاط جمع شده بودند . 

سکوت فضای دانشکده رو پر کرده بود . هرکس مشغول انجام کار  

خودش بود تا اینکه صدای جیغ دختر جوانی این سکوت  

همگانی را شکست !!!! 

تعدادی از دانشجویان به سمت صدا رفتند و دیدند در کنار در دانشگاه  

دختر جوانی بر روی زمین افتاده و از شدت ترس به خودش می لرزه .  

یکی از دخترای دیگه به کنار اون رفت و گفت : 

« وا ! چی شده ؟؟؟؟؟ چرا جیغ میکشی ؟؟؟؟؟؟؟ »

دختر که از ترس زبونش بند اومده بود گفت :  

« پ ... پشت ... سر ... ر ... تون  رو نگاه کنید !!!! » 

همه ی دانشجویان نزدیک بود شاخ در بیارند . اونا از چیزی که  

می دیدن خیلی تعجب کرده بودند .   

اسب قهوه ای بلند قامتی در رو به روی آنها بود که پی در پی  

نفس نفس می زد . یکی از پسر ها گفت : 

« این اسب دیگه از کجا اومده ؟؟؟؟ »  

هیچ کس نمی دونست چی جواب بده و ..... 

 

خب چه طور بود ؟؟؟؟؟؟؟؟ 

خوشتون اومد ؟؟؟؟؟؟؟ 

خب به نظ شما واقعا این اسب از کجا اومده بود ؟؟؟؟؟؟؟؟ 

اگه واقعا کنجکاوید تا قسمت بعدی داستان منتظر  

بمونید .....  

 

پ . ن ۱ ) بنا به دلایلی از گفتن اسم داستان تا اطلاع ثانوی معذورم ! 

 

پ . ن ۲ ) مرسی از آرزوهای خوشگلتون ........  

 

پ . ن ۳ ) منتظر نظراتون در مورد داستانم هستم ..... 

 

پ . ن ۴ ) خدافظ ......

 

 

 

 

نظرات 37 + ارسال نظر
وبساز پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.2websaz.co.cc

سلام چهار حرف داره عشق سه حرف داره گل دو حرف داره اما تو حرف نداری

آن بهار که دستت به زنگ نمی رسید را به یاد بیاور و فراموش مکن زمانی میرسد که هر چه زنگ می زنی هیچ کس در خانه نیست تا در را به رویت باز کند این فاصله را زندگی کن


راز موفقیت را نمیدانم اما راز شکست در راضی نگه داشتن همگان است

وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک

جملات جالبی بود .........

مملی ست پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.mamalisatworld.blogsky.com

جهان ماهواره

hamid پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ http://bestmoney.wex.ir

کسب درآمدی آسان و مطمئن از اینترنت
www.bestmoney.wex.ir

مدی پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

چقد بده نظرات اون بالاست
کلی میخونی میای پایین بعد دوباره باید بری تا بالا نظر بذاری
تنبلی تا چه حد آخه
ببین یواشکی به من بگو اسبه چیه جریانش
من به بقیه نمیگم

خب چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
تقصیر این قالب جدیدس دیگه ......
تا آپ بعدی منتظر باش !!!!!!!
اینطوری هیجانش بیشتره .....

نفس پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://nafas1369.blogfa.com

سلام
به نظر من جملات طلایی بهتره

مرسی از نظرت .......

بیدل پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

اون اسبه حاصل تخیلات یه دختر خیالاتی بود....
دانشجوها هم همه خیالاتی شده بودن....
آخه دانشگاه تهران و اسب؟؟؟

نمیدونم ....... شاید .....
تا دفعه ی بعدی منتظر باش .....

شاهین شرق پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://shahin-shargh.blogfa.ir

سلام.دستت دردنکنه.کتاب بهتره

سلام ........
پس نظرت در مورد داستانم چی شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یگانه پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.sokutgah.persianblog.ir

سلااااااام
به نظرم اگه جملات طلایی بذاری بهتره
..................
داستان جالبی باید باشه
...منتظر باقیش هستیم

تا بعد ببینیم بقیه چی میگن ....
آپ کردم ........ حتما خبرت میکنم ......

دختر بلورین پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ http://princess89.blogfa.com

سلام عزیزم
وبلاگت واقعا زیباست قالب وبلاگت هم فوق العاده است
داستان جالبی هم نوشته بودی منظورم همونه که گفتی اسمشو بعدا خواهی گفت!
راستی منم لینکتو قرار دادم
موفق باشی گلم و بای

سلام گلم ........
مرسی عزیزم ..........

ممنون که لینکم کردی ..........
تو هم موفق باشی ......

دی جی بهنام پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.djbehnam.blogsky.com

سلام شبنم جون این شعر رو تقدیم وبلاگ زیبات میکنم امیدوارم خوشت بیاد
تو که چشمات خیلی قشنگه رنگ چشمات خیلی عجیبه توکه این همه نگاهت واسه چشمام گرم و نجیبه
میدونستی که چشات شکل یه نقاشیه که تو بچگی میشه کشید میدونستی یا نه؟
میدونستی که توی چشم تو رنگین کمون و میشه دید میدونستی یا نه؟
میدونستی که نموندی دلم و خیلی سوزوندی چشات و ازم گرفتی منو تا گریه رسوندی
میدونستی که چشامی همه ی آرزوهامی میدونستی که همیشه تو تموم لحظه هامی
میدونستی که همه ی آرزوهام و واسه چشمای قشنگ تو پروندم رفتش میدونستی یا نه؟
میدونستی که جوونیم و واسه چشم عجیب تو سوزوندم رفتش میدونستی یا نه؟
دلم و خیلی سوزوندی چشات و ازم گرفتی منو تا گریه رسوندی.

مرسی بهنام جون ..........
شعر خیلی رمانتیکی بود ..........
بازم ممنون از لطفت ......

ثمین جون(به سوی فردایی بهتر...) پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://fardai-behtar.blogsky.com

والله من اسب سفید و میدونم چرا میاد ولی اسب قهوه ای رو دیگه نمیدونم دقیقا

خوب بود عزیزم

کوتاه و مختصر............


منتظر ادامش هستم فقط شبنم جوونم حواست باشه حالا که منتظرمون گذاشتی توووو حالمون نزنی و یه ادامه جذاب داشته باشه

خب این تقریبا با اسب سفید متفاوته ........
مرسی ........
اصلا .......
حالا که فهمیدم شماها خوشتون اومده مگه میشه زیرش
زد و بقیش رو ننوشت ؟؟؟؟؟؟؟؟

مهشید پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://bahoonestan.blogfa.com

سلام خانومی...
خوبی عزیزم؟
ثبت نامم کردم...
به نظر من هم جمله های طلایی بذار هم معرفی کتاب هم این آپایی که تازگیا میذاری

داستانتم جالب بود و هیجانی. اسبه از کجا اومد یهو؟
ولی خوب بود منتظر بقیش میمونم

سلام مهشید جونم ......
منم خوبم ..... تو چطوری ؟؟؟؟؟؟؟؟
همه ؟؟؟؟ آخه خیلی زیاده که !!!!!!!!!!!

ممنون ...... خب دیگه .....
آپ بعدی شاید فهمیدی .........

تارا پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ http://disneydreaming.persianblog.ir/

جملات طلایی
اسبه از طویله اش فرار کرده و یه تاکسی گرفته و میخواسته بره تهران بره استادیوم و اون بشه همکار مجری همدم و همیار مجری (عین کلاه قرمزی ) یهو راشو گم میکنه و سر از دانشکاه در میاره..........

سلام ......
نمیدونم ........
شاید اینطوری باشه ........
تا آپ بعدی منتظر باش ......

دی جی بهنام پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.djbehnam.blogsky.com

به کی بگم آپم

به من بگو .......
چون دارم میام .......

علی پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ http://bia2myveb.blogfa.com

سلام
منم با مهشید جان موافقم
راستی ثبت نام؟؟؟کجا؟؟؟
ممنون که بهم سر زدی

علیک سلام .......

ثبت نام خبرنامه .......
مگه آپمو نخوندی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برو گوشه ی راست پائین وبلاگ تو خبرنامه ثبت نام کن
تا هر وقت آپ کردم خبردار بشی .......

Sara جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:12 ق.ظ http://www.my-zigorat.blogfa.com

خیلی جالب بود!
بقه شو بذااااار!!!!
و در مورد آپات...من که میگم هردو!

حتما ..........

مرسی که اومدی ......

نازنین جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.nana1996.blogfa.com

سلام!!
من به جملات طلایی رای میدم
بعد هم این که چرا دختره جیغ زد؟؟؟؟
مگه اسب چشه؟؟
ولی در کل بامزست

سلام .......
ممنون از رایت .......
وا ....... تو اگه ییهو جلو در مدرستون یه اسب گنده ببینی
جیغ نمیکشی ؟؟؟؟؟؟؟؟
من که اگه جای اون دختره بودم در جا مرده بودم ........

شاهین شرق جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://shahin-shargh.blogfa.ir

سلام.بروزم

الان میام .......

فرزاد شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ب.ظ http://lehshode.blogfa.com

سلام
یکمی دیر شد
شرمنده شاید بازم دیر بشه واسه اونم شرمند
ولی داستانتو همون اولاش خوندم
فقط نتونستم
نظر بدم
منتظر بقیشم
خوب بود
خوش باشی
منتظرتم

سلام ..........
چرا دیر بشه ؟؟؟؟؟؟؟
مرسی که اومدی ...............
موفق باشی ....

دختر بلورین دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ http://princess89.blogfa.com/

سلام عزیزم
من آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
خوش حال میشم بهم سر بزنی گلم
موفق باشی و بای

سلام ........
الان میام عزیزم .......

بیدل دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

با تهمت یاسر الخبیث به ام المومنین عائشه آپم...

شاهین شرق سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ http://shahin-shargh.blogfa.ir

سلام.با خاطرهای نمناک بروزم.

اومدم .......

بیدل سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

سلام دختر عمو. بازم آپم. بلند شو بیا...

همین الان میام .......

دخترصورتی سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ب.ظ http://bamanbash123.blogfa.com

سلام
من میگم معرفی کتاب بذار
مسابقه هم بذار
البته اگه جایزشو واقعا میدی.....
دوست دارم
بوس
بای

سلام .........
وای ..... واقعا شرمندم مونا جون ........

مهشید چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ق.ظ http://bahoonestan.blogfa.com

سلام عزیزم...
خوبی نانازم؟
شبنم قسمت ۴ رمان به رنگ شب رو گذاشتم...

بووووس بووووس...

سلام مهشید جونم .........
مرسی ....... تو خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟
ایول ..... الان میام ........

محمد چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ http://payang.parsiblog.com/

سوال :امام زمان (عج)، در دوره‌ی غیبت کجا و چگونه زندگی می‌کنند؟ آیا مانند دیگران همسر و فرزند دارند و یا ...؟



جواب :اگر قرار بود که ما، شما و دیگران بدانیم که ایشان در کجا زندگی می‌کنند؟ آدرس منزلشان چیست؟ هر روز چه کارهایی را انجام می‌دهند و یا همسر و فرزندانشان چه کسی هست ؟ که دیگر «غیبت» نبود.

بقیه را در وبلاگ بخوانید .

حسین پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.humansport.blogfa.com

salam mer30 azaize delam nazare lotfete khoodet khoobi va nazi fadat sham elahi inghadr sharmandam nakon vebloge to ham foghol ade hastesh omidvaram mano babakhshi az inke inghadr dir javabeto midam akhe too safaram va be net dastresieh chandani nadaram VASE HAMIN DIR SHOD BAZAM PISHAM BIA KHOSHHAL MISHAM GOLIM

سلام .......
خواهش میکنم .......

سفر بهت خوش بگذره ....
حتما .......

دی جی بهنام پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:09 ق.ظ http://www.djbehnam.blogsky.com

یک کلام ختم کلام خیلی بلایی

چرا ؟؟؟؟؟؟
خیلی بد جنسی .......

yashar پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ق.ظ http://www.yashar-ice-cubes-boy.blogfa.com

salam
veblage ghashangiye
movafagh bashii
bye bye

علیک سلام .........
ممنون دوست عزیز ........
تو هم موفق باشی .......

مهرداد شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ http://www.khatereye-eshgh.blogfa.com

سلام
وبلاگت خوبه...
داستانت رو نصفحه خوندم چون میخوام برم...!
فردا یه یاداوری بهم بکنی میام ادامش رو میخونم...(چون فراموش کارم میگم...)

سلام ......
کجا ؟؟؟؟
باشه الان میام بهت میگم ........

کویر دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.kaviir.wordpress.com

خیلی قشنگ میباشد بلاگ شما کلی لذت بردیم مرسی

ممنون .......

سرای عشق سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ http://asheghaneha65.blogfa.com

سلام دوست عزیز! ممنون میشم اگه آدرس وبلاگ منو به پیوندهای وبلاگتون اضافه کنید!! مرسی از لطفتون!

الان میام وبتون .......

دلارام چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ http://delaram360.blogsky.com

وای هنوز خیلی کوچولویی
ولی جای احسنت داره
خوب درس بخون بچه مدرسه ای

دیگه در اون حد هم نه .......
ممنون ........
حتما گوش میکنم مامان بزرگ .......

شیما پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://ww.apadana182.blogfa.com

سلام عزیزم از لینکه میری رشته انسانی خوشحالم چون منم تو همین رشته درس خوندم مدرکه لیسانسمم تاریخه برا همین امیدوارم موفق باشی

سلام ........
آخی .... چه خوب .........
بابا لیسانس !!!!! ایول .........
مرسی ممنون ........

nima جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ب.ظ http://tarjomezaxm.blogfa.com

nima سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ http://tarjomezaxm.blogfa.com

apam

کتایون پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ

سلا شبنم جونم کتایونم اومد

مرسی که سر زدی کتی جون .......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد